ماه و برکه | ||
نویسنده: حجة الاسلام رجب اکبرزاده
عضو هیأت علمی دانشگاه پیام نور استان کرمانشاه چکیده: مقاله حاضر در پی اثبات این واقعه تاریخی است که، حضرات معصومین «علیهم السلام» در جاهای متعدد و به مناسبت های مختلف در اثبات حقانیّت امیرالمؤمنین «علیه السلام»، از واقعه غدیر بهره جسته و از هیچ فرصتی کوتاهی نکرده اند.
مقدمه: واقعه غدیرخم و حدیث آن از نظر سند قابل مناقشه نیست و از احادیث متواتر بوده، که همواره مورد احتجاج حضرات معصومین «علیهم السلام» و برخی از صحابه قرار گرفته است و همچنین متجاوز از 100 تن از صحابه آن را روایت کرده اند. علامه امینی در جلد اول کتاب ارزشمند «الغدیر» غیر از آنکه به آن احتجاجات و مناظرات اشاره داشته اند، 110 تن از صحابه را نام برده (1) و مدارک و منابع آن را از اهل سنت آورده اند و 84 تن از تابعین (2) و 360 تن از علماء و روایاتی که طی قرن ها این حدیث را روایت کرده اند، نیز در همان کتاب ذکر کرده است (3) و دانشمندانی، طرق حدیث غدیر را در کتاب های مستقلی آورده اند، از جمله طبری (4) و ابن عقده (5) که هر کدام کتاب مستقلی در این زمینه تألیف کرده اند. مؤلف کتاب ینابیع المودّة از امام الحرمین ابی المعالی جوینی، استاد غزالی نقل می کند که می گوید: در یک مغازه صحافی کتابی در دست صحافی بود که روی آن نوشته بود المجلد الثامن و العشرون فی طرق حدیث الغدیر و یتلوه المجلد التّاسع و العشرون، یعنی جلد 28 در طرق حدیث غدیر و به دنبال آن جلد 29 خواهد آمد.(6)بنابراین واقعه غدیرخم از قضایای مسلم تاریخ اسلام بوده و در اصل این قضیه بین شیعه و سنی هیچ اختلافی وجود ندارد. چیزی که وجدان های بیدار و صفحات تاریخ را رنج می دهد، توجیه و تفسیر ناروا از این اتفاق میمون و مبارک است. اکثر علمای اهل تسنن برای موجه جلوه دادن قضایایی که در صدر اسلام در سقیفه، برای جامعه اسلامی اتفاق افتاد، خود را به زحمت انداخته و چون نتوانستند اصل قضیه را منکر شوند به توجیه آن پرداختند. تلاش آنها بر این بود که، واقعه غدیر و جملاتی که در آنجا توسط رسول گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، به کار برده شد را، به گونه ای تفسیر کنند تا با حادثه سقیفه در تنافی نباشد. گذشته از اینکه خود این قضیه قابل بحث است و نیاز به یک مقاله مستقلی دارد و از طریق علمای تشیّع نیز مورد بحث فراوان قرار گرفته و در کتاب گرانسنگ الغدیر نیز به آن پرداخته شده است، مقاله حاضر در صدد آن است که، دیدگاه اهل بیت «علیهم السلام» را نسبت به تفسیر این واقعه و استفاده هایی که آنان از این قضیه نموده اند را، به نحوی منعکس نماید تا طالبان حقیقت، با بصیرت به این موضوع نگاه کنند، چرا که «اهل البیت ادری بما فی البیت». حضرات معصومین «علیهم السلام»، حضرات معصومین «علیهم السلام» در جاهای متعدد و به مناسبت های مختلف از واقعه غدیر در اثبات حقانیت امیرالمؤمنین «علیه السلام» بهره جسته اند، باید توجه داشت که سفارش بیش از حد پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» درباره قرآن و عترت و نیز اصرار آن حضرت بر امامت جانشینی امیرمؤمنان «علیه السلام»، نشان دهنده این حقیقت است که حضرت نگران سرنوشت امت اسلامی بعد از خود بود به عبارت دیگر تأمل و دقت مختصر در کلمات گهربار رسول خدا و موضع گیری های آن حضرت نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی بعد از خود ــ که اوج آن را در حادثه غدیر می توان مشاهده نمود ــ بیانگر این مطلب است که به هیچ وجه حضرت، مسأله خلافت و جانشینیِ بعد از خود را مهمل نگذاشته و آن گونه که اهل تسنن ادعا می کنند، به اهل حلّ و عقد واگذار ننموده است، چگونه می توان باور نمود که خلیفه اول و دوم از پیامبر اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، نسبت به سرنوشت جامعه اسلامی دلسوزتر باشند، زیرا خلیفه اول، خلیفه دوم را به طور صریح به عنوان جانشین خود معرفی نمود و خلیفه دوم نیز، امر خلافت را بعد از خود به یک شورای شش نفره واگذار کرد، قطعاً در اینجا این سؤال به طور جدی مطرح می شود، که اگر قرار است تکلیف جامعه اسلامی به دست اهل حلّ و عقد روشن شود و سنت پیامبر بر آن تعلق گرفته، چرا خلیفه اول و دوم از این سنت پیروی نکردند و اگر تعیین جانشین امری متعارف و عقلایی بوده، چرا پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» که عقل کل بود ــ بنابر ادعای اهل تسنن این کار را انجام نداد ــ پس برای اینکه نبی مکرم اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، را متهم به اهمال در امور مسلمین ننمائیم، باید بپذیریم که واقعه غدیر امری جدی برای تعیین تکلیف امر خلافت بر امت اسلامی بعد از پیامبر است و بنابر آیات سوره مائده نه تنها جزء رسالت بلکه تکمیل رسالت پیامبر به معرفی جانشین پس از خود می باشد؛ لذا اهمیت دادن به غدیرخم، اهمیت دادن به رسالت پیامبر گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم» است. ما در این مقاله سعی داریم واقعه غدیر را از منظر احتجاجات و مناظرات عارفان واقعی غدیر؛ یعنی پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» و حضرات معصومین «علیهم السلام» مورد مطالعه قرار دهیم تا پاسخی باشد به گروهی که می پندارند، اگر واقعاً حادثه غدیرخم اتفاق افتاده و بسیاری نیز شاهد آن بوده اند، چرا شخص امیرالمؤمنان «علیه السلام» و بقیه معصومین برای اثبات حقانیت امامت علی «علیه السلام» هرگز از آن بهره نگرفته اند؟ در باور این گروه، عدم استشهاد حضرات معصومین به حدیث غدیر نشان دهنده این حقیقت است که یا واقعه ای به نام غدیر در تاریخ تحقق نیافته، یا بر فرض تحقق، بر امامت حضرت علی «علیه السلام» دلالت نداشته است. بررسی اجمالی کتاب های معتبر و مورد قبول فرقه های گوناگون اسلامی نشان می دهد که همه معصومین از رسول الله تا امام زمان «علیهم السلام»، در خصوص غدیر و استشهاد به آن سخن گفته اند. هر چند این موارد در حوصله این مقاله نمی گنجد و نیازمند فرصت بیشتر است. ولی برای نمونه تنها به چند مورد از آن اکتفاء می نمایم. خلاصه واقعه غدیرخم غدیر در لغت به معنای آبگیر است، گودالی در بیابان که آب باران در آن گرد آید. در میان راه دو شهر بزرگ دنیای اسلام، مکه و مدینه، محلی وجود دارد، به نام «جُحفه» که در زمان رسول گرامی اسلام «صلی الله علیه و آله و سلم»، کاروانیانِ حج گذار در آنجا از هم جدا می شدند و به طرف دیار خود می رفتند. در این محل، غدیرخم جای دارد. علت نام گذاری این غدیر به خم، آن است که آبگیر آنجا به شکل خُمِ رنگرزان بوده و برخی قبایل صحرایی، گاه جامه های رنگ کرده خود را در این آبگیر می شسته اند.در سال دهم هجرت، رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم»، به حج رفت و احکام آن را به مردم آموزش داد. به هنگام بازگشت از مکه، در استراحتگاه جُحفه و در غدیرخم، به امر خدا مردمان را گرد آورد و در آن جمع سترگ، امام علی «علیه السلام» را به جانشینی خود به آنان شناساند و فرمود: «هر کس من مولای اویم، علی مولای اوست». البته معرفی علی «علیه السلام» به عنوان جانشین پیامبر سالها پیش در مکه و در جمع خاندان هاشم و نیز در مناسبت های مختلف در مدینه انجام گرفته بود، ولی در غدیر، با صراحت و بی پرده به اطلاع عموم رسید. مناظرات و احتجاجات اهل بیت «علیهم السلام» بر واقعه غدیر رسول خدا در فرصت های مختلف و موقعیت های متفاوت، بر امامت و جانشینی حضرت علی «علیه السلام» تصریح کرده بودند، اما اعلام رسمی این مطلب مهم در روز هجدهم ذی الحجه سال دهم هجری در مکانی به نام «غدیرخم»، در جمع انبوه مسلمانان حج گذار بوده است. سخنان پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» به قدری گویا بود که خلیفه اول و دوم جزء اولین کسانی بودند که خود را به علی «علیه السلام» رسانده و این انتصاب را به وی تبریک گفتند «بخ بخ لک یا علی اصبحت مولای و مولا کل مؤمن و مؤمنه» در تاریخ به عنوان سخنان خلیفه دوم هنگام تبریک گفتن به علی «علیه السلام» ثبت شده است.(7)از اینجا روشن می شود که اگر غبار سیاسی که در سقیفه بنی ساعده برپا خاست نبود، غدیر در مسیر صحیح خود قرار می گرفت. احتجاج علی «علیه السلام» بر واقعه غدیر آنچه که از کتب معتبر وارد شده آن است که حضرت علی «علیه السلام»، بیش از 22 بار به قضیه غدیر استشهاد و احتجاج نموده است. که در ذیل به برخی از آنها اشاره می نمایم:1ــ در مسجد نبوی «صلی الله علیه و آله و سلم»: بعد از بیعت مردم با ابابکر و آنگاه که حضرت را برای بیعت به مسجد آوردند، آن بزرگوار با بیان حقانیّت خود، خلافت مسلمین را از آنِ خویش دانست و از بیعت امتناع کرد. بشیر بن سعد انصاری برخاست و گفت: ای ابوالحسن، اگر انصار قبل از بیعت با ابوبکر این کلام را می شنیدند، حتی دو نفر درباره بیعت با شما اختلاف نمی کردند. حضرت در جواب او احتجاج به روز غدیرخم نمود و فرمود: آیا باید پیکر رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» را بر روی زمین رها می کردم و قبل از کفن و دفن آن حضرت، درباره خلافت و جانشینی وی نزاع می کردم؟ مسأله خلافت چنان روشن بود که گمان نمی کردم کسی در صدد دستیابی به آن باشد و در این موضوع با اهل بیت پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» درگیر شوند. مگر رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» در روز غدیرخم حجت را بر مردم تمام نکرد و مگر جای عذری برای کسی باقی مانده بود.(8) 2ــ در شورای منتخب خلیفه دوم عمر در شورای منتخب خلیفه دوم ــ عمر ــ برای تعیین خلیفه، که امیرمؤمنان «علیه السلام» نیز در شمار آنان جای داشت، احتجاجات و استدلال های فراوانی از حضرت نقل شده که در کتاب های تاریخ و حدیث به «حدیث الانشاد» یا «حدیث المناشدة» معروف است. امام خطاب به مردم حاضر در شورا می گفت: «من با شما با دلایل و حجّت هایی سخن می گویم، که هیچ عرب و عجمی از شما نتواند در این احتجاج تغییری بدهد. ای مردم، خدا را گواه می گیرم و می خواهم که با در نظر گرفتن خدا بگویید که آیا در میان شما کسی هست که توحید خدا را قبل از من پذیرفته باشد؟» گفتند: «نه به خدا قسم». حضرت در ادامه ی احتجاجات و استدلال های خود در شورا به حدیث غدیرخم استناد و احتجاج کرد و فرمود: «شما را به خدا سوگند می دهم، در جمع شما غیر از من کسی هست که پیامبر درباره او فرموده باشد: «هر کس من مولای او هستم علی مولای اوست، خدایا، دوستدارش را دوست بدار و دشمنش را دشمن بشمار، حاضران باید این مطلب را به غائبان برسانند؟ اعضای شورا گفتند: به خدا سوگند، نه» گفتند: «پروردگارا، نه»... (9) احتجاج فاطمه زهرا «سلام الله علیها» به واقعه غدیر زهرای اطهر «سلام الله علیها» به رغم عمر بسیار کوتاه پس از ارتحال پدر بزرگوارش در دفاع از ولایت و حق علی «علیه السلام» از هیچ کوششی فروگذار نکرد تا حدی که جان خود را نیز در این راه فدا نمود و افتخار اولین شهید راه ولایت را تا ابد به نام خود ثبت کرد، از جمله محورهایبرجسته که در احتجاجات و سخنان حضرت زهرا «سلام الله علیها» در حمایت از علی «علیه السلام» جلب توجه می کند، نقل «حدیث غدیر» است. ابن عقده در کتاب معروفش «الولایه» چنین روایت کرده است: روزی در احد بر مزار عموی پدرش «حمزه سیدالشهداء» ایستاده بود و عزاداری می کرد. محمود بن لبید فرصت را غنیمت شمرده، پس از عزاداری پرسید: ای دختر پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم»، آیا برای امامت و زعامت علی ابن ابیطالب «علیه السلام» از سخنان پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم» دلیلی به یاد داری؟ فاطمه فرمود: «شگفتا! آیا حادثه عظیم غدیرخم را فراموش کرده اید؟... خدا را گواه می گیرم که خود شنیدم آن بزرگوار می فرمود: علی بهترین کسی است که او را در میان شما جانشین خود قرار می دهم، علی «علیه السلام» امام و خلیفه بعد از من است. دو فرزندم حسن و حسین «علیه السلام» و نُه نفر از فرزندان حسین «علیه السلام» پیشوایان و امامانی پاک و نیک اند. اگر از آنان اطاعت کنید، شما را هدایت خواهند کرد و اگر با آنها مخالفت ورزید، تا روز قیامت تفرقه و اختلاف در میانتان حاکم خواهد بود.» (10) مشابه این روایت نیز شمس الدین ابوالخیر جزری دمشقی مقری شافعی در کتاب خود «أسنی المطالب (11) فی مناقب علیّ ابن ابیطالب» به سند خود ــ که آن را لطیف ترین و غریب ترین طریق حدیث غدیر نامیده است ــ از فاطمه دخت رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» روایت کرده که فرموده است: «أنسیتم قول رسول الله یوم غدیرخم، من کنت مولاه فعلیّ مولاه. و قوله: أنت منّی بمنزله هارون من موسی!؟» (آیا سخن رسول خدا در غدیرخم: هر کس من مولای اویم پس علی مولای اوست و سخن او: تو نسبت به من همانند هارون هستی نسبت به موسی را فراموش کرده اید؟!) (12) فاطمه بنت الرضا از فاطمه بنت الکاظم «علیه السلام» و از فاطمه بنت الصادق «علیه السلام» چنین نقل کرد: ام کلثوم، دختر فاطمه زهرا «سلام الله علیها» نقل کرد که پیامبر در روز غدیر فرمود: «من کنت مولاه فعلیّ مولاه» (13) احتجاج امام حسن «علیه السلام» به واقعه غدیر امام مجتبی «علیه السلام» در خطبه ای که در برابر طاغوت شام و مردم کوفه ایراد نموده بود، مردم را به بالاترین نعمت از دست رفته، که حاکمیت اهل بیت «علیهم السلام» بود، توجه داد، شایستگی و لیاقت خویش و مشروعیت خلافتش را متذکر شد و داستان روز به یادماندنی غدیر را چنین بازگو کرد: «مردم سخن جدم پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» را به یاد دارند که می فرمود: هرگاه مردم کسی را به رهبری خویش برگزینند در حالی که لایق تر و آگاه تر از آن فرد وجود داشته باشد، برای خویش تیره بختی خریده اند مگر اینکه دوباره بدانچه رها کردند و به فراموشی سپردند بازگردند و آنچه را که از پیامبرشان درباره پدرم شنیده اند دنبال کنند، رسول خدا می فرمود: ای علی تو بعد از من مانند هارون پس از موسی هستی، او جانشین برادرش موسی بوده تو نیز جانشین و خلیفه منی، تنها تفاوت (میان آنها و ما) این است که بعد من پیامبری و نبوت نخواهد بود. امام مجتبی «علیه السلام» سپس فرمود: این مردم پیامبر خود را دیدند و سخنانش را در غدیرخم شنیدند. در آن روز جدم رسول خدا «صلی الله علیه و آله و سلم» دست پدرم «علیه السلام» را گرفت و در برابر آنان گفت: هر کس من مولا و سرپرست او هستم علی مولای او خواهد بود، خدایا، دوست بدار هر کس او را دوست دارد و دشمن بدار هر کس او را دشمن دارد... سپس جدم پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» دستور اکید داد که، حاضران مطالب غدیر را به غایبان برسانند.» (14)احتجاج امام حسین «علیه السلام» به واقعه غدیر سلیم بن قیس می نویسد: امام حسین «علیه السلام» قبل از مرگ معاویه به خانه خدا مشرف شدند و آن را زیارت کرده، سپس بنی هاشم را جمع کرده فرمودند: آیا می دانید پیامبر اکرم «صلی الله علیه و آله و سلم»، علی «علیه السلام» را در روز غدیرخم نصب کرد؟ همگی گفتند: آری.(15) اصل روایت چنین می باشد که: «تابعی بزرگ ابوصادق سُلَیم بن قیس هلالی در کتاب خود مطالب فراوانی پیرامون شدّت اذیت و آزار معاویه بن ابی سفیان نسبت به شیعیان و موالیان امیرالمؤمنین «علیه السلام» پس از شهادت حضرت، ذکر کرده و سپس گفته است: دو سال پیش از مرگ معاویه، حسین ابن علی «علیه السلام»و عبدالله ابن عبّاس و عبدالله بن جعفر در مراسم حج شرکت کردند، و حسین «علیه السلام» مردان و زنان بنی هاشم و موالیان و شیعیان آنها ــ چه کسانی که حجّ انجام داده بودند و چه کسانی که انجام نداده بودند ــ و نیز کسانی از انصار که حسین و اهل بیتش را می شناختند، را گرد آورد و فرمود: «... شما را به خدا قسم آیا می دانید که رسول خدا در روز غدیرخم او را نصب کرد و به ولایت او ندا داد و فرمود: شاهدان به غایبان (این پیام را) برسانند؟» گفتند: بارخدایا، بله... احتجاج امام زین العابدین «علیه السلام» به واقعه غدیر ابن اسحاق، تاریخ نویس معروف، می گوید: به علی بن حسین گفتم: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعنی چه؟ حضرت فرمود: «اخبرهم انه الامام بعده»، به آنها خبر داد که اوست امام بعد از خودش.(16)احتجاج امام محمد باقر «علیه السلام» به واقعه غدیر ابان بن تغلب می گوید: از امام باقر «علیه السلام» درباره گفته پیامبر: «من کنت مولاه فعلی مولاه» پرسیدم: حضرت فرمود: ای اباسعید، پیامبر فرمود: امیرمؤمنان در میان مردم جانشین من خواهد بود.(17)در روایتی دیگر وارد شده که فضیل بن یسار، بکیر بن اعین، محمد بن مسلم، برید بن معاویه و ابوالجارود همگی در محضر امام باقر «علیه السلام» بودند، حضرت درباره ولایت علی ابن ابیطالب «علیه السلام» و روز غدیر فرمودند: خداوند پیامبرش را مأمور به ولایت علی «علیه السلام» کرد و این آیه شریفه را نازل فرمود: «إِنَّمَا وَلِیُّکُمُ اللّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاَةَ وَ یُؤْتُونَ الزَّکَاةَ» (18) با نزول آیه فوق ولایت اولی الأمر واجب گردید ولکن عده ای نفهمیدند اولی الأمر چه کسانی هستند؟ خداوند به محمد «صلی الله علیه و آله و سلم» دستور داد تا آن را توضیح دهد و همانند نماز و زکات و روزه و حج مصادیق خارجی آن را روشن سازد. در آن هنگام اضطراب او را فراگرفت و ترسید عده ای بواسطه آن از آیین اسلام برگردند و او را تکذیب کنند، او به خدا پناه برد در آن هنگام آیه تبلیغ: «یَا أیُّها الرَّسول بَلِّغ...» نازل گشت پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم» امر حق را اجرا نمود و در غدیرخم ایستاد و فرمان اجتماع مردم و زوّار بیت الله الحرام را داد و در آنجا علی ابن ابیطالب «علیه السلام» را ولی بعد از خود معرفی کرد و دستور داد آنانی که در آنجا (غدیرخم) بودند پیام خداوند (ولایت علی «علیه السلام») را به دیگر افراد برسانند. احتجاج امام صادق «علیه السلام» حسان جمال می گوید: همراه امام صادق «علیه السلام» از مدینه به مکه مسافرت کردم. در نزدیکی میقات جُحفه، چون به مسجد غدیر (19) رسیدیم امام «علیه السلام» به جانب چپ مسجد نگریست و فرمود: این مکانی است که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم»، در روز غدیر، علی را جانشین خود معرفی کرد و فرمود: من کنت مولاه فعلی مولاه. آنگاه امام «علیه السلام» به جانب دیگر نگاه کرد، جایگاه خیمه های دیگران را نشان داد و فرمود: سالم غلام ابوخذیفه و ابوعبیده جراح نیز در آنجا بود، گروهی از مردم چون علی «علیه السلام» را بر روی دست پیامبر دیدند با حسادت به وی نگریستند و به یکدیگر می گفتند: به دو چشم او (پیامبر) نگاه کنید، چگونه همانند دیوانه به اطراف خویش می نگرد و قرار ندارد. در این هنگام جبرئیل نازل شد و این آیات را بر پیامبرخدا «صلی الله علیه و آله و سلم» قرائت کرد: «وَ إِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَ یَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُون وَ مَا هُوَ إِلَّا ذِکْرٌ لِّلْعَالَمِینَ». (قلم، 52 ـ51). آنان که کافر شدند، چون قرآن را شنیدند چیزی نمانده بود که تو را چشم بزنند، آنها می گفتند: او واقعاً دیوانه است. در حالی که قرآن جز بیداری و آگاهی برای جهانیان نیست.» (20)همچنین زید شحام می گوید: نزد امام صادق بودم، مردی معتزلی از وی درباره سنت پرسید. حضرت در پاسخ فرمود: هر چیزی که فرزند آدم به آن نیاز دارد (حکم آن) در سنت خدا و پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» وجود دارد و چنانچه سنت نبود، خداوند هرگز بر بندگان احتجاج نمی کرد. مرد پرسید: خداوند با چه چیزی بر ما احتجاج می کند؟ حضرت فرمود: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلاَمَ دِیناً»، (مائده / 3) بدینوسیله ولایت را تمام گردانید و اگر سنت یا فریضه تمام نبود، خدا به آن احتجاج نمی کرد.(21) احتجاج امام هادی «علیه السلام» به واقعه غدیر شیخ مفید، در کتاب شریف ارشاد، زیارت امیرمؤمنان علی «علیه السلام» را از امام حسن عسکری «علیه السلام» و آن امام از پدرش نقل می کند و می گوید: امام جواد «علیه السلام» در روز عید غدیر، حضرت علی «علیه السلام» را زیارت کرد و فرمود: «أشهدُ أنّک المخصوص بمدحة الله المخلص لطاعة الله...» شهادت می دهم که مدح خدا به تو اختصاص دارد و در طاعت او مخلصی.سپس می فرماید: خداوند حکم فرمود: «یَا أَیُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ إِلَیْکَ مِن رَبِّکَ وَ إِن لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ وَ اللّهُ یَعْصِمُکَ مِنَ النَّاسِ.» (مائده/ 67)، آنگاه ادامه می دهد: پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» خطاب به مردم کرد و از آنها پرسید: آیا آنچه بر عهده داشتم، ابلاغ کردم؟ همگی گفتند: آری. سپس فرمود: خدایا گواه باش! بعد از آن فرمود: «ألست أولی بالمؤمنین من أنفسهم؟ فقالوا بلی فأخذ بیدک و قال من کنت مولاه فهذا علیٌّ مولاه، اللّهمّ و ال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله»، آیا من به مؤمنان از خود آنها سزاوارتر نیستم؟ گفتند: بله، پس از آن دست علی «علیه السلام» را گرفت و فرمود: هر کس من مولای اویم، این علی مولای اوست... (22) احتجاج امام حسن عسکری «علیه السلام» به واقعه غدیر حسن بن ظریف به امام حسن عسکری «علیه السلام» نامه نوشت و پرسید: «من کنت مولاه فعلی مولاه» یعنی چه؟ حضرت در پاسخ فرمود: «اراد بذلک ان جعله علما یعرف به حزب الله عند الفرقة»، خداوند اراده فرمود که این جمله، نشان و پرچمی باشد تا حزب خدا هنگام اختلافها باآن شناخته شود. احتجاج امام مهدی «عجّل الله تعالی فرجه الشریف» به واقعه غدیر در دعای ندبه که ظاهراً انشای آن منسوب به آن حضرت است چنین می خوانیم: «... فلمّا انقضت ایّامه اقام ولیّه علی ابن ابیطالبٍ صلواتک علیهما و آلهما هادیاً إذ کان هو المنذر و لکلّ قومٍ هادٍ فقال و الملاءُ امامه من کنت مولاه فعلیّ مولاه...»نتیجه: از مجموع احتجاج های ذکر شده بدست می آید، آن امر مهمی که پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» از طرف خداوند مأمور به ابلاغ آن شد، قضیه خلافت و جانشینی علی «علیه السلام» و اولاد مطهر وی به عنوان اوصیای پیامبر «صلی الله علیه و آله و سلم» بوده است که این امر در میان پیامبران قبلی نیز مرسوم بوده، هر پیامبری به خصوص پیامبران اولوالعزم جانشین و وصی خود را معرفی کرده است. تفاوت پیامبر ما با دیگر پیامبران در این است که جانشین پیامبر ما پیامبر نیست چون نبی مکرم اسلام خاتم پیامبران است و حضرت محمد «صلی الله علیه و آله و سلم»، در حدیث منزلت که شیعه و سنی آن را نقل نموده اند، به این امر اشاره فرموده است. «یا علی انت منّی بمنزلة هارون من موسی الاّ انّه لا نبیّ بعدی» (23) بنابراین هرگونه تفسیر برخلاف آن، جهت رضای خدا نبوده صرفاً برای توجیه خطایی بوده که در سقیفه اتفاق افتاده است.پی نوشت ها : 1.الغدیر. ج 1، ص 60، دارالکتاب العربی، بیروت. چهارشنبه 92/7/17 .:. 1:28 صبح .:. احمد
نظرات ()
.:. کدنویسی : وبلاگ اسکین .:. گرافیک : ثامن تم .:.
|